هفت شهر عشق عطار نيشابوري
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

گفت ما را هفت وادي در ره است

چون گذشتي هفت وادي،درگه است

وا نيامد در جهان زين راه کس

نيست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نيامد باز کس زين راه دور

چون دهندت آگهي اي ناصبور؟

چون شدند آن جايگه گم سر به سر

کي خبر بازت دهد اي بي خبر؟

هست وادي طلب آغاز کار

وادي عشق است از آن پس ، بي کنار

پس سيُم وادي است آن معرفت

پس چهارم وادي استغنا صفت

هست پنجم وادي توحيد پاک

پس ششم وادي حيرت صعبناک

هفتمين وادي فقر است و فنا

بعد از اين روي روش نبود تو را

در کشش افتي روش گم گرددت

گر بود يک قطره قلزم گرددت

 

 

وادي اول:طلب

ملک اينجا بايدت انداختن

ملک اينجا بايدت درباختن

در ميان خونت بايد آمدن

وز همه بيرونت بايد آمدن

چون نماند هيچ معلومت به دست

دل ببايد پاک کردن از هرچه هست

چون دل تو پاک گردد از صفات

تافتن گيرد ز حضرت نور ذات

 

وادي دوم:عشق

کس درين وادي بجز آتش مباد

وان که آتش نيست عيشش خوش مباد

عاشق آن باشد که چون آتش بود

گرم رو و سوزنده و سرکش بود

عاقبت انديش نبود يک زمان

درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان

 

 

وادي سوم:معرفت

چون بتابد آفتاب معرفت

از سپهر اين ره عالي صفت

هر يکي بينا شود بر قدر خويش

بازيابد در حقيقت صدر خويش

سر ذراتش همه روشن شود

گلخن دنيا بر او گلشن شود

مغز بيند از درون نه پوست او

خود نبيند ذره اي جز دوست او

 

 

وادي چهارم:استغنا

هفت دريا يک شَمَر اينجا بود

هفت اخگر يک شرر اينجا بود

هشت جنت نيز اينجا مرده اي است

هفت دوزخ همچون يخ افسرده اي است

 

 

وادي پنجم:توحيد

رويها چون زين بيابان درکنند

جمله سر از يک گريبان برکنند

گر بسي بيني عدد، گر اندکي

آن يکي باشد درين ره در يکي

چون بسي باشد يک اندر يک مدام

آن يک اندر يک ، يکي باشد تمام

 

 

وادي ششم:حيرت

مرد حيران چون رسد اين جايگاه

در تحير ماند و گم کرده راه

گر بدو گويند"مستي يا نه اي؟

نيستي گويي که هستي يا نه اي؟

در مياني يا بروني از ميان؟

برکناري يا نهاني يا عيان؟

فانيي يا باقيي يا هردويي؟

يا نه اي هردو ، تويي يا نه تويي؟"

گويد:"اصلا مي ندانم چيز من

وان "ندانم" هم ندانم نيز من

عاشقم اما ندانم بر کيم

نه مسلمانم نه کافر پس چيم

ليکن از عشقم ندارم آگهي

هم دلي پر عشق دارم هم تهي"

 

 

وادي هفتم:فقر و فنا

بعد از اين وادي فقر است و فنا

کي بود اينجا سخن گفتن روا

عين وادي فراموشي بود

گنگي و کري و بيهوشي بود





:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 مهر 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: